10 سه گانه ابرقهرمانی برتر از بدترین تا برترین
به گزارش وبلاگ ایران، در روزهایی که ژانر ابرقهرمانی با دنیاهای سینمایی بزرگ پیوند خورده است و برای اینکه داستان کامل یک اثر سینمایی را متوجه شوید، باید 40 فیلم و سریال دیگر را دیدن کنید، اتفاق خوشایندی است که به سراغ برترین سه گانه های ابرقهرمانی تاریخ برویم، آثاری که اغلب کمترین تماس را با فیلم های دیگر دارند و می توان آن ها را به صورت مستقل دیدن کرد و لذت برد.
سه گانه های سینمایی پدیده نوی نیستند، سال ها پیش از شروع دنیای سینمای مارول وجود داشته اند و بعضی از آن ها استانداردهای تازه ای را به این ژانر آورده اند و جریان ساز شده اند، همانند مرد عنکبوتی (سم ریمی) و شوالیه تاریکی (کریستوفر نولان). البته تاثیرگذاری مارول را هم نادیده گرفت؛ با تشکر از دنیا سینمایی آن ها، چند سه گانه خوش ساخت دیگر هم در سال های اخیر فراوری شده است که تعدادی از آن ها در این لیست پیدا می کنید.
10- آسیب ناپذیر (Unbreakable)
آسیب ناپذیر یا همان سه گانه ی راه آهن شرقی 177 از اولین فیلم هایی بود که فرضیه حضور ابرقهرمانان در دنیای واقعی را بیان کرد؛ اینکه شاید در همین دنیای که می شناسیم، ابرقهرمانانی وجود دارند که کسی از حضورشان آگاه نیست یا حتی خودشان هم نمی دانند که از چه قدرت هایی بهره می برند. این ایده در آن دوران بسیار نوآورانه بود به ام نایت شیامالان اجازه داد تا برداشت تازه ای از این ژانر ارائه دهد.
قصه پیرامون یک مرد معمولی به نام دیوید دان (بروس ویلیس) اتفاق می افتد، تنها بازمانده یک حادثه قطار که زندگی شخصی چندان خوبی هم ندارد. ازدواج ناموفقی داشته است، با مسائل مالی دست وپنجه نرم می نماید و هیچ چیز در زندگی اش خوب پیش نمی رود تا اینکه یک روز، یک مردِ عجیب و غریب و علاقه مند به کتاب های کمیک به نام الیجا پرایس (ساموئل ال جکسون) از راه می رسد و علت کشته نشدن وی در سانحه قطار را فاش می نماید: دیوید دان یک ابرقهرمان است. قسمت دوم با نام شکافته (2016) قصه مرد دیگری به نام کوین وندل کرامب (جیمز مک آووی) را روایت می کرد که از اختلال تجزیه هویت رنج می برد. قسمت سوم با نام شیشه (2019) قرار بود این دو فیلم را متصل کند و متاسفانه بیشتر هواداران را ناامید کرد، با این حال پاسخ بعضی از سوالات ایجاد شده در دو نسخه پیشین را داد.
9- تیغه (Blade)
با اینکه آتش ژانر ابرقهرمانی با دو قسمت اول مرد عنکبوتی و مردان ایکس شعله ور شد اما تیغه (1988) در حقیقت شروعگر مسیر بود و خیلی زودتر از زمانه اش، برداشتی جدی و بزرگسالانه از این ژانر ارائه داد. سه گانه تیغه از نظر کیفی فاصله معناداری با بسیاری از فیلم های این لیست دارد (به ویژه قسمت سوم) و نقدها فراوانی به آن وارد است اما حتی با استانداردهای فعلی هم فیلم سرگرم نماینده ای به شمار میرود.
قصه درباره یک مرد نیمه انسان، نیمه خون آشام است که خون آشام های شیطانی را شکار می نماید و از بین می برد. با وجود این، بلید (وسلی اسنایپس) خودش هم مجبور است که خون انسان بنوشد تا زنده بماند و این مسئله باعث می گردد تا در موقعیت های چالش برانگیزی قرار بگیرد. برگ برنده فیلم بی گمان لحن تاریک آن است و از کنار نقش آفرینی قابل توجه وسلی اسنایپس هم نباید عبور کرد. ناگفته نماند که بلید به زودی به دنیای سینمایی مارول قدم خواهد گذاشت و احیا می گردد.
8- مرد آهنی (Iron Man)
مرد آهنی شروعگر دنیای سینمایی مارول بود و چه شروع شکوهمندی! کسی انتظار نداشت در سالی که شوالیه تاریکی روی پرده رفته است، فیلم ابرقهرمانی دیگری هم از راه برسد که حرفی برای گفتن داشته باشد اما مرد آهنی همه را غافل گیر کرد. قسمت دوم (2010) می توانست بهتر باشد اما قربانی برنامه ریزی های مارول برای توسعه دنیای سینمایی مارول شد و چیزی فراتر از یک فیلم ابرقهرمانی معمولی نبود.
قسمت سوم (2013) هم ضعف های خود را دارد اما فضای کریسمسی، سبک فیلم سازی شین بلک و چند پیچش داستانی غافل گیرنماینده باعث می گردد تا آن را در مقایسه با قسمت دوم فیلم بهتری بدانیم. این سه گانه در مجموع رشد شخصیتی تونی استارک را به خوبی به تصویر می کشد.
7- مردان ایکس (X-Men)
قسمت اول و دوم مردان ایکس از برترین های ژانر ابرقهرمانی بود اما متاسفانه قسمت سوم ناامیدنماینده ظاهر شد. با این حال، آخرین ایستادگی (2006) هم نکات مثبتی داشت، از جمله سکانس های اکشن نفس گیر، نقش آفرینی های قابل قبول و چند سکانس دراماتیک ماندگار اما ریتم ناهمساز فیلم و مسائل فیلم نامه اجازه نداد تا با یک اختتامیه درخشان روبه رو باشیم.
برترین ویژگی این سه گانه انتخاب درست بازیگران است. شخصیتی وجود ندارد که احساس کنید بازیگر دیگری می توانست آن را بهتر بازی کند. ولورین را بدون هیو جکمن نمی توان تصور کرد و به همین منوال، سِر ایان مک کلن و سِر پاتریک استوارت برترین گزینه برای مگنیتو و پروفسور ایکس بودند و این شخصیت ها با این دو بازیگر معنا پیدا می نمایند. هالی بری در نقش استورم و فامکه یانسن در نقش جین گری نیز تحسین برانگیز ظاهر شدند.
6- ولورین (The Wolverine)
ولورین در میان برترین سه گانه های ابرقهرمانی بی تردید بدترین شروع ممکن را داشته است. خاستگاه مردان ایکس: ولورین (2009) فیلم ضعیفی بود که تقریبا همه هواداران مردان ایکس را ناامید کرد و اگر به فروش نسبتا خوبی نمی رسید، احتمالا پرونده این سه گانه را می بست اما خوشبختانه دو دنباله برای آن ساخته شد که لوگان (2017) را می توانیم یکی از شکوهمندترین انتها های تاریخ برای یک ابرقهرمان بدانیم.
جیمز منگولد با ولورین (2013) جان تازه ای به این شخصیت بخشید و با لوگان، میراث وی را جاودانه کرد. و همین انتها تراژیک و ماندگار شاید کافی باشد تا ولورین را یکی از برترین سه گانه های ابرقهرمانی تاریخ بدانیم. فارغ از کیفیت هر کدام از قسمت ها، دیدار با هیو جکمن در نقش ولورین همواره مجذوب کننده است و حضور او در قسمت سوم ددپول می تواند هر کسی را هیجان زده کند.
5- مرد عنکبوتی: سه گانه سم ریمی (Sam Raimis Spider-Man)
مرد عنکبوتی سم ریمی همه چیز دارد و همه انتظارات شما از یک اثر ابرقهرمانی را برآورده می نماید؛ فیلمی که تماشای آن شاید حالا حتی مجذوب کننده تر هم باشد زیرا به نوستالژی آغشته شده است. توبی مگوایر یکی از برترین برداشت ها از پیتر پارکر را ارائه می دهد و شخصیت منفی ها بهتر از این نمی شوند، از ویلم دفو در نقش گابلین سبز تا آلفرد مولینا در نقش دکتر اختاپوس و حتی توفر گریس در نقش ونوم.
از سکانس های اکشن کارتونی اما پرانرژی تا لحظات دراماتیک و یک داستان عاشقانه پرفرازونشیب، این سه گانه با همه ضعف های کوچک و بزرگش (به ویژه قسمت سوم) یکی از عوامل اصلی افزایش محبوبیت ژانر ابرقهرمانی بود و باید آن را تحسین کرد.
4- مرد عنکبوتی: سه گانه خانه (Spider-Man Home Trilogy)
از روزی که دنیای سینمایی مارول شروع شد، رویای بسیاری از هواداران این بود که روزی مرد عنکبوتی هم به این دنیا اضافه گردد و این آرزوی در ظاهر غیرممکن (زیرا حق انتشار این ابرقهرمان در اختیار شرکت سونی بود) با تشکر از فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی (2016) رخ داد. باورکردنی نبود که یک مرد عنکبوتی نو را در کنار مرد آهنی و دیگر قهرمانان مارولی ببینیم و مدتی بعد فیلم مستقل آن هم از راه رسید تا شروعگر یکی دیگر از برترین سه گانه های ابرقهرمانی تاریخ باشد.
بازگشت به خانه (2017) یک فیلم کم ادعا بود که خود را جدی نمی گرفت و دوران مدرسه پیتر پارکر را به تصویر می کشید، فیلم جلوه های ویژه قابل قبولی داشت و وعده روزهای خوبی را می داد. قسمت دوم (2019) در مجموع خوب بود اما راهی به خانه نیست (2021) یک رویای دور از دسترس به حساب می آمد که ناگهان به حقیقت پیوست، جایی که هر سه مرد عنکبوتی نسخه های سینمایی در کنار یکدیگر قرار گرفتند. راهی به خانه نیست به پرفروش ترین فیلم سال 2021 تبدیل شد و یک سه گانه ی ابرقهرمانی درجه یک دیگر را به سینمادوستان هدیه داد.
3- کاپیتان آمریکا (Captain America)
تا پیش از اکران قسمت سوم نگهبانان کهکشان، سه گانه محبوب بسیاری از هواداران مارول، کاپیتان آمریکا بود و به راستی هر سه فیلم مجموعه فوق العاده هستند. تعدادی از به یادماندنی ترین سکانس های اکشن دنیای سینمایی مارول را در این فیلم ها پیدا می کنید، همانند سکانس نبرد بزرگ فرودگاه یا جایی که استیو راجرز در مقابل دوست قدیمی اش تونی استارک قرار می گیرد تا از سرباز زمستان دفاع کند.
اولین انتقام جو (2011) برترین قسمت مجموعه نیست اما از فیلم های کمتردیده شده ی مجموعه محسوب می گردد. سرباز زمستان (2014) مجذوب کنندهیت به مراتب بیشتری داشت و همچنان یکی از نقاط عطف دنیای سینمایی مارول است. جنگ داخلی اما یک رویداد سینمایی بزرگ بود که نفس ها را در سینه حبس کرد و معرف شخصیت های محبوبی همانند مرد عنکبوتی و البته پلنگ سیاه بود.
2- نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy)
این ساخته جیمز گان تقریبا هیچ نقطه ضعفی ندارد؛ یکی از برترین سه گانه های ابرقهرمانی تاریخ که لزومی ندارد از هواداران دنیای سینمایی مارول باشید تا از آن لذت ببرید. قصه پیرامون گروهی از خلافکاران، آدمکش ها و مطرودین است که یک گروه ابرقهرمانی تشکیل داده اند. هر کدام از قسمت ها حداقل یک سکانس غم انگیز دارد که قلب هر بیننده ای را به درد می آورد، همانند لحظه ای که گروت می گوید ما گروت هستیم، فداکاری یاندو یا قصه پیشینه پرفرازونشیب راکت، شما خیلی زود با همه قهرمانان قصه ارتباط احساسی برقرار می کنید.
نگهبانان کهکشان به عنوان یک فیلم کمدی هم حرف های زیادی برای گفتن دارد و اگر جلوه های ویژه باکیفیت و سکانس های اکشن خوش ساخت آن را کنار بگذاریم، موسیقی متن و ترانه هایی که جیمز گان برای فیلم انتخاب نموده است شاید به تنهایی کافی باشد تا تماشای فیلم را به سلیقه های مختلف پیشنهاد کنیم.
1- شوالیه تاریکی (The Dark Knight)
کدام سه گانه در حضور شوالیه تاریکی می تواند جایگاه نخست را تصاحب کند؟ فارغ از اینکه نسبت به کریستوفر نولان و ژانر ابرقهرمانی چه دیدگاهی دارید، شوالیه تاریکی سه گانه مهمی است، اثری که به همگان ثابت کرد می توان این ژانر را جدی گرفت و از آن انتظار پرداختن به مضامین مهم فلسفی،اجتماعی و سیاسی را داشت. این برداشت سیاه و واقع گرایانه از دنیای بتمن، یک تجربه سینمایی متفاوت بود که هنوز هم قابل اعتنا است.
قسمت اول راضی نماینده بود اما قسمت دوم را باید یکی از شاهکارهای تاریخ سینما بدانیم، فیلمی که به جلوه های ویژه رایانه ای وابسته نیست، پیچش های داستانی فراموش نشدنی دارد، شما را وادار به تفکر می نماید، از سکانس های اکشن نفس گیر بهره می برد و با تشکر از بازی تکرارنشدنی هیث لجر در نقش جوکر، یک کلاس درس برای بازیگران جوان است. شوالیه تاریکی برمی خیزد (2012) مطابق انتظار نتوانست به قسمت دوم نزدیک گردد اما انتها خوبی را برای این مجموعه رقم زد.
منبع: CBR
منبع: دیجیکالا مگ