چگونه مغز تصمیم می گیرد به چه چیزی فکر کند؟

به گزارش وبلاگ ایران، چگونه افکاری که به ظاهر کاملا بی ارتباط با زمان حال هستند به سر ما می آیند؟ چرا برخی چیز ها را به خاطر می آوریم و برخی چیز ها را به خاطر نمی آوریم؟ زیربنای این فرآیند ها یک الگوی مشترک از فعالیت مغز در مناطقی است که با یکدیگر شبکه حالت پیش فرض را تشکیل می دهند که به وسیله مارکوس ریچل متخصص مغز و اعصاب در اوایل دهه 2000 میلادی کشف و نام گذاری شد.

چگونه مغز تصمیم می گیرد به چه چیزی فکر کند؟

به گزارش وبلاگ ایران به نقل از کانورسیشن، این فرایند زمانی که ما در حال رویاپردازی، فکر کردن به خود یا دیگران، یادآوری خاطرات، یا تصور وقایع آینده هستیم در حال اجرا است. شبکه پیش فرض یک شبکه مغزی در مقیاس بزرگ است و منطقه های را شامل می گردد که فعالیت شان به شدت هم پیوند خورده و در عین حال از دیگر شبکه های مغزی جدا هستند.

شبکه حالت پیش فرض زمانی فعال می گردد که به نظر می رسد افراد هیچ کاری انجام نمی دهند (از این رو اصطلاح پیش فرض در خصوص آن به کار برده می گردد). این معمولا زمانی است که ما در حالت آرامش هستیم و روی یک کار یا هدف تمرکز یا فکر نمی کنیم برای مثال، در هواپیما نشسته ایم و به فضای بیرون از پنجره خیره شده ایم.

هنگامی که شبکه حالت پیش فرض فعال می گردد سایر شبکه ها در مغز تنظیم شده یا کم تر فعال می شوند مانند شبکه کنترل اجرایی و سایر منطقه ها مغز که در توجه، حافظه فعال و تصمیم گیری دخیل هستند. این چیزی است که به مغز اجازه می دهد سرگردان گردد.

چرا بعضی از خاطرات نسبت بعضی خاطرات دیگر اولویت پیدا می نمایند؟

بعضی از خاطرات به احتمال زیاد بیش تر به یاد می آیند مانند خاطراتی که اخیرا رقم خورده اند یا بسیار اساسی تر و جزئی تر هستند مکررا تکرار می شوند و یا مرکزی برای هویت ما هستند.

آن خاطرات توجه ما را به خود جلب می نمایند و علت خوبی نیز برای این موضوع وجود دارد. این نوع خاطرات احتمالا برای درگیر شدن با محیط های فیزیکی و اجتماعی ما در آن موقع حیاتی بودند و بنابراین به بقای مان یاری کردند.

تصور می گردد که مغز خاطرات را به روشی بازسازی نماینده و تداعی نماینده ذخیره می نماید جزئیات حافظه را به شیوه ای توزیع شده ذخیره نموده و پس از بازیابی خاطرات آن را در کنار یکدیگر قرار می دهد مانند پخش مجدد ویدئویی از کل رویداد ها که به ترتیب زمانی ذخیره می شوند. این بدان معناست که خاطرات ممکن است به وسیله جزئیات حسی، احساسی و زمینه ای مختلف با یکدیگر مرتبط شوند. بنابراین، هر یک از این بیت های اطلاعات می تواند به عنوان نشانه ای برای ایجاد یک حافظه دیگر باشد مانند زمانی که با بو، صدا یا تصویر روبرو می شویم حتی اگر گاهی اوقات آگاهانه ندانیم که محرک آن چه بوده است.

در واقع، بسیاری از پردازش های شناختی ما بدون آگاهی آگاهانه رخ می دهند. مغز به طور کل نگر و ناخودآگاه با انواع اطلاعات حسی که به یکباره وارد می شوند سر و کار دارد. در نتیجه، ممکن است احساس کنیم که کنترل افکار خود را در دست نداریم، اما به هر حال بسیاری از این کنترل درک شده ممکن است یک توهم باشد. ممکن است هشیاری ما به هیچ وجه کنترل زیادی نداشته باشد بلکه سعی کند پردازش شناختی ناخودآگاه مغز ما را بعد از این واقعیت شرح دهد و عقلانی سازد.

به عبارت دیگر، مغز دائما در حال پردازش اطلاعات و برقراری ارتباط بین قطعات مختلف دانش است. این بدان معناست که وقتی سازوکار های کنترل آگاهانه ما خاموش می شوند طبیعی است که افکار و تداعی ها به فکر خطور نمایند.

وقتی افکار بد می شوند

ماهیت خودانگیخته افکار و خاطرات مطرح شده به وسیله شبکه حالت پیش فرض چیزی است که از تخیل و خلاقیت پشتیبانی می نماید. به همین علت است که ممکن است یک آها! داشته باشیم. یک لحظه زیر دوش برویم و یک راهکار خلاقانه برای مشکل کاری که ممکن است در آن گرفتار شده ایم بیابیم. در آن موقع به مغز اجازه داده شد استراحت کند و سرگردان گردد. بنابراین، مغز در آن موقع می توانست بین بیت های مختلف خاطره هایی که حافظه فعال آگاهانه ما قادر به رسیدن و جمع آوری آن خاطرات نبود ارتباط برقرار سازد.

با این وجود، افکار خود به خود همیشه خوب نیستند. خاطرات مزاحم خاطرات ناخواسته ای هستند که اغلب واضح و آزاردهنده می باشند یا دست کم از نظر احساسی شدید هستند و می توانند شکل یک نشخوار فکری را به خود بگیرند. خاطرات نه تنها می توانند احساس اضطراب، ترس و شرم را به همراه داشته باشند بلکه گاهی اوقات می توانند حاوی محتوای آزاردهنده ای باشند که فرد نمی خواهد به خاطر بسپارد یا درباره آن فکر کند.

برای مثال، در اضطراب و افسردگی پس از زایمان افکار مزاحم درباره آسیب رساندن به نوزاد خود در فکر مادرانی که تازه زایمان نموده اند ممکن است اغاز گردد بدون آن که آن واقعا بخواهند این افکار در فکر شان ادامه یابد. قابل درک است که این یک تجربه بسیار آزاردهنده است و اگر برای شما رخ داد مطمئن باشید که متاسفانه چنین افکاری متداول هستند.

با این وجود، همیشه برترین کار این است که در اولین لحظه ممکن در پی یاری یا دست کم حمایت باشید. درمان شناختی رفتاری (CBT) می تواند به تکنیک هایی برای مقابله با افکار ناخواسته یاری کند.

با این وجود، باید بدانیم که بسیاری از افکار به ظاهر خود به خود وارد فکر ما می شوند و این بخشی طبیعی از حافظه و فرآیند های فکری انسان است.

با این وجود، با اجازه دادن به خود و مغزمان برای استراحت به مغز اجازه می دهیم افکار خلاقانه و راهکار هایی برای مسائل ایجاد کند. هنگامی که افکار ناخواسته ظاهر می شوند ممکن است بهتر باشد رویکردی آگاهانه داشته باشید: نظاره گر فکر باشید و رهایش کنید همچون ابر هایی در طوفانی گذرا.

منبع: فرارو

به "چگونه مغز تصمیم می گیرد به چه چیزی فکر کند؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چگونه مغز تصمیم می گیرد به چه چیزی فکر کند؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید