خبرنگاران کرونا جان کامبوزیا پرتوی را گرفت
به گزارش وبلاگ ایران، تهران- خبرنگاران- کامبوزیا پرتوی کارگردان آثار مختلفی از جمله کامیون صبح امروز سه شنبه در سن 65 سالگی به دلیل ابتلا به بیماری کرونا درگذشت.
به گزارش روز سه شنبه خبرنگار سینمایی وبلاگ ایران، کامبوزیا پرتوی کارگردان مطرح سینمای کودک و نویسنده آثار بسیاری از جمله محمد رسول الله (ص) به دلیل ابتلا به کرونا صبح امروز در بیمارستان دی درگذشت. وی از دو هفته پیش برای انجام عمل قلب در بیمارستان دی بستری شده بود.
علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی خبر درگذشت این هنرمند را تایید کرد.
پرتوی که متولد 1334 است ابتدای امسال نیز دچار سکته مغزی شده بود.
او کارگردانی فیلم هایی چون ماهی، گلنار، بازی بزرگان، کافه ترانزیت، پرده و کامیون را برعهده داشته است. تازه ترین ساخته او فیلم کامیون است که هنوز به نمایش عمومی در نیامده است.
او تا به امروز چند جایزه داخلی و بین المللی را دریافت نموده بود.
علیرضا تابش دبیر سی و سومین جشنواره بین المللی فیلم های بچه ها و نوجوان در مراسم بزرگداشت کامبوزیا پرتوی که اول آبان 1399 برگزار گردید، گفته بود:در سینمای ایران اگر دنبال قصه نویس بگردیم، کسی که بر فنون داستانسرایی چنان مسلط باشد که بتواند ما را پای پرده نقره ای سینما نگه دارد، یکی از شاخصترینشان بیشک کامبوزیا پرتوی است.
ردپای این قصه نویس آوازه خوان سینمای ایران را در همه جای سینمای ایران میتوان دید، از فیلمهای جشنوارهای تا فیلمهای پرمخاطب اما او بیشک با سینمای کودک بود که آغاز کرد و با همین سینما بود که به اوج و بالندگی حرفهای خود رسید. در حقیقت او رازهای دل خود را در همین سینمای کودک بود که با ما در میان گذاشت. او نقال جادوگری است که همواره چیزی در آستین برای سرگرم کردن ما دارد.
به گفته تابش؛ در دایره ناتمام نبود قصه خوب، شاید او همان قطعه ناتمامی است که آمده تا این سینما را کمی جان و روح دهد. برای اینست که وقتی پای او به میان میآید ماهی شب عید سفره هفت سین، رنگ کودکی میگیرد یا شیرک، نشان همه نوجوانانی میشود که آماده اند تا همه گرازهای مهاجمی که سرزمین خیال را هدف قرار گرفته اند بیرون نمایند. به مدد همین توانایی است که داستان خانه درانتظار مانده گان مصیبت دیده جنگ، این اندازه سرشار از اکسیری چون جستجو میشود. چیزی که میتوان آن را جانمایه سینمای کامبوزیا پرتوی دانست. حتی وقتی داستان گلناز یا گربه آوازه خوانی دوره گرد را روایت میکند یا حتی زمانی که در بازی بزرگان و در گیر و دار جنگی نابرابر، باید معنایی برای زندگی شخصیتهای کودک خود بیابد.
تابش گفته بود: در موردش میگویند شاید او اکسیری کشف نموده که همچون پسربچهای خلاق و باهوش جلوه کند، با این که به ظاهر قد و قامت بزرگترها را دارد. شاید هم دلیل لبخند مهربان همیشگی او همین باشد. او راوی دنیایی است که ما در قیل و قال زندگی گمش کردایم. او نگهبان تصاویری است که شادی دنیای کودکی را در سیاهبارترین دورهی زندگی ما معنی میکند. تصاویری آنقدر زنده انگار همین تازگی از دنیای خیال به دیار ما آمدهاند با وجود کسانی چون او، دنیای شلوغ ما جای زیباتری برای زندگی است، جایی برای دیدن همه آنچه که خودمان را از لذت تماشایش محروم نمودهایم و این مگر همان راز اکسیر سینما، این فانوس خیال جادویی نیست؟
منبع: ایرنا